گنجشک به خدا گفت:لانه ی کوچکی داشتم ، ارامگاه خستگیم ، پناه بی کسیم ، طوفان تو آن را از من گرفت ، کجای دنیای تو را گرفته بود ؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا گفت : ماری در راهه لانه ات بود ، باد راگفتم لانه ات را واژگون کند ، آنگاه تو ازکمینه مار پر گشودی . چه بسیار بلاها که از تو به واسطهء محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی ........
(نیکا)
کلمات کلیدی: